چرا شاهنامه آخرش خوش است؟

چرا شاهنامه آخرش خوش است؟

برگرفته از اینترنت

». «شاهنامه آخرش خوش است » یکی از ضرب المثلهای مشهور فارسی است. این مَثَل غیر از رواج در بین عامه مردم در شعر بعضی از سخنوران یا در قالب ابیات مَثَلگونه نیز به کار رفته است. برای نمونه منتخبالسادات یغمایی در منظومۀ فتح نامۀ نایبی گفته است:
مگر این سخن را نداری به یاد
که گفتند پیران دانا نهاد

که شهنامه را فصل آخر خوش است
دلانگیز و شیرین و بس دلکشا

در امثال و حِکَم دهخدا آمده است:
دریدی تو ناکرده گز جامه را
نخواندی تو پایان شهنامه را.

این ضربالمثل در گفتار محاوره ای بهصورت «شانومه آخرش خوشه» بهکار میرود مفهوم
آن اشارۀ طنزآمیز به کاری است که پایان ناخوشی دارد یا نتیجۀ آن کار برخلافِ خواست و انتظار و مغایر با مقصود خواهد بود. معادل عامیانۀ این مثل «جوجه را آخر پاییز میشمرند» است.) دربارۀ علّت ساخته شدن و رواج این مثل یا به سخن دیگر اینکه چرا آخر شاهنامه خوش است خوش دانسته شده است؟ چند نظر مختلف وجود دارد. معروف ترین روایات این است که چون در تسلسل موضوعیِ داستانهای شاهنامه، بخش پایانی آن روایت شکست یزدگرد از اعراب و فروپاشی فرمانروایی ساسانیان و در واقع به سر رسیدن شکوه و اقتدار ایرانیان است، با مجاز به علاقۀ تضاد و عکس کلمۀ «خوش» در معنای «ناخوش و بدفرجام » به کار رفته است و مراد از این مَثَل این است که باید صبر کرد و عاقبت بد و ناموفّق کاری را دید.

در تفسیری دیگر این مَثَل با ابیات هجو محمود غزنوی در آخر برخی دستنویسهای شاهنامه یا هجونامه سَرایی فردوسی پس از پایان کار مرتبط انگاشته شدهاست. یعنی کتابی که با ستایش این سلطان آغاز شده (به ظاهر خوش) با نکوهش او پایان میگیرد.

در روایات شفاهی مردمی نیز توضیح این ضربالمثل همین گونه است و آن را ناظر بر سه بیتی دانسته اند که فردوسی پس از ناکامی از دربار غزنه در هجو محمود میسراید و بر پایان شاهنامه میافزاید.

اگر شاه را شاه بودی، پدر
به سر برنهادی مرا تاج زر
اگر مادر شاه بانو بُدی
مرا سیم و زر تا به زانو بدُی
یقینم که شَه نانوازاده است
به جای طلا نقره ام داده است
عموم مردم چون مخالف سلطان محمود بودند این ابیات را خوشی آخرِ شاهنامه(تلقّی کرده و مثل را چنین توجیه کرده اند، امّا برخلاف پندار عامّه سه بیت پایانیِ شاهنامه نه تنها هجو محمود نیست، بلکه یک بیت از آن سه بیت هم در مدح اوست.
) در این تحلیل که منظور از مفهومِ معکوسِ مثل، ناخوشایندیِ پایان سرگذشت فردوسی و نشناختن قدر او و اثرش دانسته شده،) ضرب المثل بهرغم اشاره به تعبیر «آخر شاهنامه » با آخرین داستانهای این متن )حملۀ اعراب و شکست ایرانیان( مرتبط نیست و مراد، سرانجامِ کارِ نظم شاهنامه و طرد آن از دربار محمود است.
به نظر دکتر اسلامی ندوشن «خوش» در این مثل به معنای اصلی آن است و مقصود گویندگان آن اشاره به پیروزی نیروهای نیکی )ایرانیان( بر یاران بدی )تورانیان( بوده است و به موضوع حمله اعراب در دورۀ یزدگرد ربطی ندارد.

از نظر برخی از صاحبنظران این پذیرفتنی نیست . یکی اینکه با مفهوم متداول این ضربالمثل در فرهنگ و ادب ایران)فرجام ناخوش و وارونۀ کار( مطابق نیست و دیگر «آخر شاهنامه » در آن پایان نبرد ایران و توران دانسته شده که در روندِ روایاتِ شاهنامه میانه های این کتاب است نه پایان آن.

در یکی از طومارهای نقّالی شاهنامه در آغاز پادشاهی بهمن آمده است «پیش از آنکه داستان بهمن را آغاز کنیم باید مطلبی را در اینجا متذکّر شوم که از این پس آنچه نوشته می شود از زبان نقّالان و پیش کسوتان ما می باشد که سینه به سینه نقل شده و برای اینکه گفتار این پیش کسوتان به فراموشی سپرده نشود و مردم بدانند «معنی شاهنامه آخرش خوش است » چیست آنچه را که می گویند بهمن، پور اسفندیار، چه کرده است به عنوان یادگار می نویسم. ».))) مطابق این توضیح ضرب المثل «شاهنامه آخرش خوش است » با کینخواهی بهمن از خاندان رستم مرتبط انگاشته شده که در محدودۀ رِوایی غالب طومارها آخرین داستان و در واقع آخرِ شاهنامۀ نقّالان است
. در بخش دیگری از این طومار وجه معنایی و داستانیِ مثل به تفسیر نقّال توضیح داده و گفته شده است که چون بهمن، پسر اسفندیار، زال را گرفتار کرد سیلی سختی به صورتش زد «که خون از بینیش جاری شد و واژۀ شاهنامه آخرش خوش است در اینجا معنی پیدا کرد که یک روز سلطان بود و در رکابش رستم، فرامرز، جهان بخش، جهانگیر، برزو، تیمور، سام، زواره، تبردار و امروز بی کس و درمانده در برابر پور اسفندیار در حالی که خون از بینیش جاری بود. ( در توضیحی دیگر که با معنای کنایهای مَثَل مغایر ولی با مجالس شاهنامه خوانی و نقّالی مرتبط است خوش بودن آخر شاهنامه » برگرفته از سنّت شیرینیخوری و چای نوشی پس از پایان یک دوره شاهنامه خوانی و نقّالی و شادباشی به مناسبت این توفیقِ شاهنامه خوان و نقّال دانسته شده است.

به احتمال زیاد گذشتگان ما دو واقعه هجوم اعراب و پیروزی بر نظام سلطه یزدگرد یا مورد بی مهری قراگرفتن فردوسی از طرف دربار غزنوی را که منجر به سرودن هجویات در آخر شاهنامه شده است را دلیل «خوش پایان شاهنامه» دانسته اند.

دیدگاهتان را بنویسید