استارتاپ و شتاب دهنده چیست؟

طی چند سالی که به کار پیادهسازی مشغولم بار ها مصاحبهها و مقالاتی را در مورد استارتاپها و شتابدهنده ها پیاده کردهام. در همۀ این فایلها فقط نامی از استارتاپ و شتابدهنده برده شده بود.
دیروز که یک نفر از من سؤال کرد معنی این دو واژه را میدانم به خود گفتم چرا واقعاً تا حالا من سعی نکردهام به مفهوم واقعی این دو واژه پی ببرم؟ به همین دلیل مطلب زیر را در این رابطه جمعآوری کردم تا چنانچه شما هم کنجکاو بودید در این مورد چیزی بدانید بیبهره نمانید.

استارتاپ یا استارت آپ؟
این مسئله تنها مربوط به زبان فارسی نیست و این مشکل در زبان انگلیسی و به شکل (Startup or Start-up) وجود دارد. بنابراین استارتاپ همان (Startup) و استارت آپ همان (Start-up) محسوب میشود. هرکس برای انتخاب از بین این دو، دلیل خود را دارد.
برخی معتقدند هر دو درست است.
این معضل تنها برای این کلمه نیست و کلمههای دیگری چون (Email or E-mail) را نیز شامل میشود. در بیشتر منابع خارجی از استارت آپ Start-up استفاده شده است.
اما از طرفی دیگر با یک جستجو در فضای وب متوجه شدیم که این واژه در زبان انگلیسی برای اولین بار در سال ۱۹۷۶ در مجله فوربس و با عنوان استارتاپ startup استفاده شده است.
تحقیقی دیگر نشان میدهد که میزان استفاده از واژه استارتاپ بسیار بیشتر از واژه استارت-آپ است. دولتهای رسمی و سازمانهای زیر مجموعه آنها و حتی ویکی پدیا نیز استفاده از استارتاپ را ترجیح میدهند.

متخصصان این حوزه استفاده از استارتاپ را به جای استارت آپ توصیه میکنند. استدلال دیگر این است که در زبان انگلیسی افعال دو کلمهای وجود دارند و اگر منظور ما از استارت آپ تنها شروع یک کسب و کار جدید (تنها به عنوان یک فعل) باشد شاید بتوانیم استفاده از استارت آپ Start-up را معقول بدانیم و آن را در دسته افعال دوکلمهای (co llocations) قرار دهیم.
اما اگر استارتاپ را به عنوان یک اسم برای کسب و کارهای کوچک و نوپا در نظر بگیریم استفاده از واژۀ استارتاپ معقولتر به نظر میرسد. از آن جا که امروزه معنای استارتاپ از یک فعل به عنوان شروع کسب و کار نوپا فراتر رفته، پیشنهاد میکنیم قید استفاده از واژه استارت-آپ را بزنید. به این خاطر که این واژه به یک مفهوم پایه و اساسی تبدیل شده است و دیگر یک فعل یا یک اسم محسوب نمیشود.
استارتاپ امروزه حتی از عنوان یک کسب و کار نوپا نیز فراتر رفته و فضایی اختصاصی و ذهنیتی بهخصوص را در خود جای داده است. امروز صحبت از اکوسیستم استارتاپی و فرهنگ استارتاپی نیز به میان آمده است. استارتاپ فرهنگ و ذهنیت ایجاد یک کسب و کار نوآورانه برای حل یک مشکل یا تعدادی از مشکلات است. این موارد چه هستند؟
استارتاپ یعنی کسب و کاری رقابتی با مدل تجاری به خصوصی که برای رشد این استارتاپ در شرایطی دشوار فراهم شده است. یک استارتاپ باید بتواند در مدتی نه چندان طولانی و در شرایط دشوار با مدل تجاری مخصوص به خود به موفقیت و رشد سریع دست پیدا کند.

شتابدهنده استارتاپ چیست؟ شتابدهی یعنی چه؟

در این مطلب با مفهوم استارتاپ و شتابدهنده استارتاپ و فرآیند شتابدهی آشنا میشویم.

به زبان ساده استارتاپها کسب و کارهای نوآورانهای هستند که در چند سال اخیر وارد بازار تجارت شده اند.
بطور کلی شتابدهندهها به رشد صحیح و تجاری شدن استارتاپها کمک میکنند.
با ورود استارتاپها به فضای راهاندازی کسب و کارهای نوپا در ایران، مفاهیم تازهای شکل گرفت.
اگر چه این فعالیتها از مدتها پیش وجود داشته، اما در چند سال اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
استارتاپها برای شروع کار نیاز به کمکهای مالی و آموزشی دارند تا بتوانند رشد کنند.
اما اکثرا نمیدانند از کجا شروع کنند. اکثرا نمیدانند آیا کارشان به سرانجام خوشی میرسد؟ دنیای دیجیتالی امروز، فضای مناسبی برای کارآفرینان است. افراد خلاق و مبتکر برای دست به کار شدن و رشد دادن استارتاپهای نوآورانهی خود نیاز به مجموعهای از حمایتها دارند.
اکثر افراد در مسیر پر پیچ و خم تبدیل ایده به کسب و کار پایدار، دچار مشکل میشوند. همین مشکلات باعث میشود تا با صرف وقت و هزینههای زیاد خروجی مطلوب حاصل نشود. از این رو در چند سال گذشته مراکز رشد دانشگاهی و پارکهای علمی و فناوری تلاشهایی در این زمینه داشته و به نتایج خوبی هم رسیدهاند. اما واقعاً شرکتهای شتابدهنده چه مراکزی هستند و هدف آنها چیست؟
در ادامه سعی شده تعریف روشنی از شتابدهنده استارتاپ و اهداف آن بیان شود.

شتابدهنده استارتاپ چیست و با چه هدفی به وجود آمده است؟

شتابدهنده(Accelerator) سازمان منسجمی است که با هدف حمایت و توسعه کارآفرینی نوآورانه به وجود آمده و عمدتاً سعی دارد با اشتراک گذاری تجربیات از اتلاف وقت و سرمایه به کوتاه کردن روند آزمایش مدل کسب و کار نوپا کمک کند. مهارتهای کارآفرینی به تیم دارای ایده و استارتاپ آموزش داده میشود و آنها را تا رسیدن به محصول نهایی راهنمایی و همراهی میکنند.
اگر آیتمهای بالا را ویژگی مشترک شتابدهندههای استارتاپ درنظر بگیریم، وجه تمایز آنها را موارد زیر تشکیل میدهد:
• فرآیند انتخاب و داوری
• نوع و میزان ارائهی سرمایه اولیه
• معرفی کارآفرینان به سرمایهگذاران داخلی
• طول دوره شتابدهی
• فضای کاری مشترک کاهش هزینههای دسترسی به زیر ساختها و خدمات اداری
مزایای شتابدهنده برای استارتاپها
سؤالی که ممکن است برای خیلیها پیش بیاید این است که اصلاً چرا استارتاپها باید به شرکتهای شتابدهنده بپیوندند و این کاری چه سودی برایشان خواهد داشت؟ برای پاسخ به این سؤال سعی کردیم چند نمونه از مزایای پیوستن به شتابدهنده را به طور مختصر برایتان شرح دهیدم.
شتابدهنده یک شریک تجاری برای ایده و استارتاپ بوده و در واقع در سود و ضرر راهاندازی کسب و کار شریک است.
بازه زمانی در شتابدهنده دارای اهمیت زیادی است. هدف اصلی و مهم شتاب دهندۀ استارتاپ، شتاب دادن به پروسههای راهاندازی کسب و کار نوپا با توجه به برنامهی دوره شتابدهی است. اگر آغاز و پایان برنامه زمانی شتابدهی درست و مشخص نباشد، سیکل شتابدهی به کسب و کار دچار مشکل شده و همین امر باعث میشود که ضربهی جدی به کسب و کار وارد شود.
راهاندازی استارتاپ در ابتدا سخت و چالش برانگیز است. شما نیازمند کمک و تجربه دیگران خواهید بود. در اینجا شتابدهنده استارتاپ میتواند به کمک شما بیاید. وقتی به یک شتابدهنده استارتاپ میپیوندید میتوانید از حمایت، تجربه و دانش منتورها استفاده کنید. منتور کسب و کار با مربی آموزشی فرق دارد.

منتور کیست؟
منتور فردی با تجربه است که سالها در یک حوزه مشخص فعالیت داشته و شکستها و موفقیتهای متعددی را تجربه کرده است. این افراد در حوزه خود شناخته شده هستند و تجربه و تخصص ایشان برای کارآفرینان جوان بسیار ارزشمند است.
معمولاً شرکتهای شتابدهنده خودشان سرمایه مورد نیاز استارتاپها را تأمین نمیکنند بلکهکاری که انجام میدهند این است که شما را مستقیماً به سرمایهگذارانی وصل میکنند که ممکن است ایده شما برایشان جذاب باشد و خواهان سرمایهگذاری روی آن باشند. در واقع شتابدهنده پل ارتباطی بین صاحبان ایده و سرمایهگذاران است.
البته شتابدهنده کمک میکند تا بهترین و مناسبترین سرمایهگذار را انتخاب کنید اما در نهایت شما باید به عنوان صاحب کسب و کار سرمایهگذاران را متقاعد کنید و نظر آنها را به ایده و محصول خود جلب کنید.

برای موفقیت در کسب و کار نیاز به یادگیری و کسب مهارتهای مختلفی چون بازاریابی، ارتباطات، امور مالی و برخی مهارتهای فنی است. شتابدهندهها روشها و اصول کسب و کار را به شما آموزش میدهند و ترتیبی میدهند تا از تجربیات مدیران دیگر بهره ببرید.

مدیریت ریسکها!

طبیعی است که کارآفرینان تازه کار نگران شکست و ریسکها و خطرات موجود در مسیر خود باشند. به هر حال کسب و کار جدید در ابتدای راه بسیار شکننده است و با هر اشتباه کوچکی ممکن است شکست بخورد. از این رو یکی از نیازهای اساسی کارآفرینان مدیریت ریسک است.
شتابدهنده ریسکهای کسب و کار را پیدا کرده و برای یافتن راه حل مقابله با آنها راهنماییهای لازم را انجام میدهد. علاوه بر این در برنامههای شتابدهنده مدیران موفق دیگر تجربیات خود را با کارآفرینان به اشتراک میگذارند و کمک میکنند تا خطرات احتمالی کسب و کار خود را بشناسند.

کوچینگ(coaching) و منتورینگ (mentoring)
با شروع استارتاپها بیشتر مطرح شدهاند و امروز در زمینه کسبوکار نیز استفاده میشوند و معمولاً بهجای یکدیگر بهکار میروند. به همین دلیل در بسیاری از سازمانها، از یک منتور انتظار دارند مسوولیتهای کوچینگ را هم بهعهده بگیرد. اما بهرغم باور عموم این دو مقوله یعنی منتور و کوچ تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند. برای اینکه تفاوت میان این دو را بدانیم و از دستاوردهایی که هرکدام برای کسبوکارمان به ارمغان میآورند مطلع باشیم، باید ابتدا با مسوولیتهای مخصوص هر یک آشنا شویم.

منتور کیست؟
به زبان ساده یک منتور کسی است که دانش، تخصص و مشاوره خود را به کسانی که تجربه کمتری دارند ارائه میدهد. منتور با بهرهگیری از تجربه و مهارتهای خود، کارمندانش را در مسیر درست هدایت میکند. یک منتور به کارمندان تازهکار برای یافتن فرصتهای رشد حرفهای، بهدست آوردن اعتمادبهنفس و بهبود مهارتهای فردی کمک میکند. این کمک و حمایت بر اساس تجربهها و آموختههای شخصی منتور است که باعث جلب اطمینان بیشتر از جانب کارمندان خواهد شد.
وظایف یک منتور چیست؟
همانطور که گفته شد، یک منتور کسبوکار با توجه به رشد حرفهای و توسعه مهارتهای بین فردی و متقابل کارمندان تازه کارش، از آنها حمایت و پشتیبانی میکند. کمک میکند تا این کارمندان گزینهها و انتخابهای حرفهای خود را کشف کنند. با تعیین اهداف توسعه، ارتباطات جدید ایجاد کرده و منابع را به خوبی شناسایی کنند. در این روش، یک منتور به عنوان الگو و مشاوری حرفهای برای کارمندان عمل میکند. نقش یک منتور بر اساس نیازهای متغیر کارمندان تازهکار در طول زمان، تکامل پیدا میکند. در اغلب موارد، روابط منتورینگ غیر رسمی است، در حالی که چنین روابطی گاهی میتواند رسمیتر باشد.@ در روابط منتورینگ رسمی، منتورها روشهای از پیش تعیین شده و ساختاریافتهای را برای تعیین و تنظیم انتظارات واقعبینانه، بهدست آوردن و افزایش منافع متقابل و ارتقای کیفیت کارمندان دنبال میکنند. منتورهای خوب همیشه تمایل دارند تا مهارتها و دانش خود را با کارمندان جوان به اشتراک بگذارند و از آنجایی که آنها هم مانند کارمندان تازهکار با همین چالشها مواجه شدهاند، میتوانند با همدلی بیشتر با نیازهای آنان برخورد کنند. منتورها برای الهام بخشی و ایجاد اطمینان و اعتماد در عملکرد خود، نگرش مثبت و تمایل به مقابله با مشکلات را دارند. این ویژگی به آنها کمک میکند که با کارمندان جوان در مورد اهداف و دغدغههای حرفهای راحتتر بحث کنند. از دیدگاه کسبوکار، منتورها به کارمندان در بالا بردن اعتماد بهنفس، توسعه مهارتها و افزایش اعتبار آنها کمک میکنند و کارمندانی که دارای اعتماد بهنفس و رضایتمندی هستند، سازمان را به جلو هدایت میکنند و به همین دلیل کسبوکارها در حال حاضر تمرکز خود را بر شناسایی برنامههای منتورینگ صحیح، راهبردی و حمایتی قرار دادهاند.
کوچ کیست؟
کوچ بر مهارتهای خاص و اهداف توسعهیافته تمرکز دارد؛ او این کار را با تجزیه این مهارتها و اهداف به وظایف و کارهای مشخص در یک دوره زمانی مشخص انجام میدهد که درنتیجه با انجام این کار و برای روشن ساختن چشمانداز پیشرفت کسبوکار، به رشد آن کمک میکند. شناسایی و اولویتبندی اهداف برای بسیاری از کسبوکارها یک چالش بزرگ محسوب میشود. کوچ اهداف کسب و کار ها را اولویتبندی کرده و در جهت برطرف کردن چالش ها کمک می کند. آنها به دنبال یک روش نظاممند و رسمیتر برای حل و فصل مسائل و مدیریت جنبههای خاص کسبوکار هستند.

وظیفه یک کوچ چیست؟
یک کوچ خوب بر تعیین اهداف، اولویتبندی آنها و انتخاب راه درست برای رسیدن به آنها تمرکز میکند. به این ترتیب او کمک میکند تا کسبوکارها بیشتر پاسخگو، هدفمحور و رقابتی باشند. او همچنین جنبههای مختلفی از یک کسبوکار موفق و در حال اجرا؛ ازجمله اهداف فروش، استراتژیهای بازاریابی، مهارتهای ارتباطی، ایجاد و ساخت تیم، رهبری و… را پوشش میدهد. کوچها کسبوکارها را بهگونهای فراگیر ارزیابی میکنند و با این کار به تنظیم طرح، تعیین اهداف و شناسایی مراحل مورد نیاز برای رسیدن به نتایج مورد نظر میپردازند. یک کوچ کسبوکار وضع موجود را به چالش میکشد و کسبوکارها را وادار میکند تا نگاه دقیقتری به رویکردها، روشها و تصمیمات خود داشته باشند. به این ترتیب چشمانداز تازهای برای استراتژیها و اهداف کسبوکار ترسیم میکنند و در ازای مطرح کردن سؤالات سادهای در زمینه چگونگی اجرا و روند کارها، سازمان را به اتخاذ استراتژیهای مناسب رشدشان هدایت میکند. یک کوچ با هدایت کسبوکارها در مسیر صحیح، در جهت حصول موفقیت آن کمک میکند. اغلب کسبوکارها دچار فقدان چشمانداز اهداف مورد انتظار هستند و در طیکردن مراحلی که آنها را به موفقیت میرساند دچار خطا میشوند. اما یک کوچ شفافیت لازم برای دستیابی به این چشمانداز را فراهم میکند. آنها ایدههای موجود را مورد تردید و پرسش قرار میدهند و کسبوکار را به مسیر اصلی برمیگردانند.

تفاوتهای بین این دو مقوله
منتورینگ یک فرآیند طولانی مدت و براساس اعتماد و احترام متقابل است اما کوچینگ یک فرآیند کوتاهمدت است. منتورینگ بر ایجاد یک ارتباط غیررسمی بین منتور و کارمند تازهکار متمرکز است، در حالی که کوچینگ یک رویکرد ساختاریافتهتر و رسمی را دنبال میکند. یک منتور کسبوکار دارای تجربههای مهمی است که به درآمدزایی کارمند تازهکار منتهی میشود، اما یک کوچ، کسبوکار تجربهها و عملکردهای سازمان را مورد تحلیل و پرسش قرار میدهد. اولویت منتور، کمک به توسعه مهارتهای کارمند در فعالیتهای فعلی و عملکردهای آتی آن است، اما اولویت کوچ بهبود عملکرد و کارایی فعلی و تأثیرگذاری در عملکردهای زمان حال است. منتورها و کوچها از راههای متفاوت میتوانند در بهبود و سودمندی کسبوکارها نقش داشته باشند و برای حصول این امر، کسب و کارها نیاز به شفافیت اولویتها و نوع حمایتهای مورد نیازشان دارند. کسبوکارهای کوچک بهواسطه حمایتهای صحیح و بجا سازندهتر، سودآور و رقابتیتر خواهند بود. باید توجه داشت که بهتر است بدون اینکه گرفتار تفاوت تعاریف بشویم روی این موضوع اصلی متمرکز باشیم، برای رشد در هر کاری همواره نیاز به کمک گرفتن از افراد باتجربه هست.
نقل از مقالات مختلف

دیدگاهتان را بنویسید