۱۶ حکایت از باب ششم بوستان سعدی
باب ششم در قناعت حکایت ********* خدا را ندانست و طاعت نکرد که بر بخت و روزی قناعت نکرد قناعت توانگر کند مرد را خبر کن حریص جهانگرد را سکونی بدست آور ای بی ثبات که بر سنگ گردان نروید …
پیاده سازی انواع فایل های صوتی
باب ششم در قناعت حکایت ********* خدا را ندانست و طاعت نکرد که بر بخت و روزی قناعت نکرد قناعت توانگر کند مرد را خبر کن حریص جهانگرد را سکونی بدست آور ای بی ثبات که بر سنگ گردان نروید …
باب پنجم در تسلیم و رضا ********* ********** شبی زیت فکرت همی سوختم چراغ بلاغت می افروختم پراکنده گویی حدیثم شنید جز احسنت گفتن طریقی ندید هم از خبث نوعی در آن درج کرد که ناچار فریاد خیزد ز درد …
باب چهارم در تواضع ********** ********** ز خاک آفریدت خداوند پاک پس ای بنده افتادگی کن چو خاک حریص و جهان سوز و سرکش مباش ز خاک آفریدندت، آتش مباش چو گردن کشید آتش هولناک به بیچارگی تن بینداخت خاک …
باب سوم در عشق و مستی و شور ********** خوشا وقت شوریدگان غمش اگر زخم بینند و گر مرهمش گدایانی از پادشاهی نفور به امیدش اندر گدایی صبور دمادم شراب الم در کشند وگر تلخ بینند دم در کشند بلای …
باب دوم در احسان حکایت اگر هوشمندی به معنی گرای که معنی بماند ز صورت بجای که را دانش وجود و تقوی نبود به صورت درش هیچ معنی نبود کسی خسبد آسوده در زیر گل که خسبند از او مردم …
در عدل و تدبیر و رای حکایت ********** شنیدم که در وقت نزع روان به هرمز چنین گفت نوشیروان که خاطر نگهدار درویش باش نه در بند آسایش خویش باش نیاساید اندر دیار تو کس چو آسایش خویش جویی و …
سرآغاز ********* به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین خداوند بخشندۀ دستگیر کریم خطا بخش پوزش پذیر عزیزی که هر کس درش سر بتافت به هر در که شد هیچ عزت نیافت سر پادشاهان گردن فراز به …
ابو محمّد مُشرف الدین مُصلح بن عبدالله بن مشرّف متخلص به سعدی (زاده ۶۰۶-درگذشت ۶۹۰ هجری قَمَری) شاعر و نویسندۀ پارسی گوی ایرانی است. اهل ادب به او لقب استادِ سخن، پادشاهِ سخن، شیخِ اجلّ و حتی به طور مطلق، …